امشب ماه گرفتگی شده دل منم گرفته اما فرقش اینه ک این تقریبا چن دقیقه دیگ تموم میشه همه فهمیدن ولی من......امروز یه جوری بود یکمم دلم گرفته بود عصر رفتم بیرون بلکه یکم حوصلم باز شه حال و هوام عوض شه تقریبا میشه گف غیر وقتایی ک باهمیم با آدمای مجرد فرقی ندارم انتظار هیچی نباید داشته باشم ک حتی حضرت یار بپرسه احوال ی نفر چطوره......هعیییییی ینی یه ذره هم احتمال نمیده دلم میخواد باهاش حرف بزنم یا احتمال اینکه نکنه دلش گرفته..... نمیدونم چرا اینا باید چیزای مسخره ای باشه چرا منم مثه آدمای تنها باشم ک انتظار بکشم ک یکی باشه باهاش حرف بزنم و حرفا تو دلم هی تلمبار نشن شاید به قول خودش همه ی اینا از درک صفر من باشه شایدم دیگ ذوقی نداره نه به اون ک با حرفای بیخود از اینور اونور بخوای بایکی حرف بزنی نه از این ک این چیزا برات مسخره باشه...اون حرفارو نزد بهم حداقل اینو.......چن لحظه پیش اسمش بالا افتاد ی هو قلبم تند تند زد فک کردم پی ام داد ولی نداده بود....منم از اینا میخوام Tell me where to go, tell me what to doI’ll be right there for you

Tell me what to say, don’t matter if it’s true I’ll say it all for you.    اه...نمیدونم چیکار کنم😔




برچسب ها:دختردانشجو، پرستاری، ورودی94، نوشته های یک پرستار،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 28

[ دوشنبه 16 مرداد 1396 ] [ 23:41 ] [ baran ]

[ نظرات (0) ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه