امروز کارآموزی بخش زایمان رفته بودیم همه ی دخترا تو ی بیمارستان بودیم اما تو بخشای مختلف.

همه ی بچه ها ک تو بخش بودن تازه ب دنیا اومده بودن یکی دو روز اینا انقدههههه چوچولوو بودنننن😍😍😍😍 خیلی حس خوبی به ادم میدن مخصوصا اینکه بغلشون کنی یا دستای کوچولوشونو بگیری (به اندازه حس آرامش و شیرینی این لحظه دوست دارم😊)برا ی نوزاد شست و شوی معده انجام میدادن خیلییییی بانمک بود دستشو گرفته بودم تا NGرو درنیاره استاد هم ک خبر نداشت امروز باید بیاد خیلی الاف شدیم 😔

بعد کارآموزی دخترا میگفتن ک یا ازدواج نکنین یا بچه دار نشین😅😅انصافا خیلی بدهه😔 بیچاره مادر اون همه درد میکشه اما بنظرم شیرینی بچه و وجودش تحمل اینارو برا مادر اسون میکنه 

ی پرستار هم بود ک نحوه شیردهی و آروم کردن بچه  رو  تو همه اتاقا آموزش میداد از حرفاش معلوم بود ک عاشق بچه هاس اما بنظرم ی مشکلی تو زندگیش داشت یا داره نمیدونم چی ولی این حس رو دارم شایدم این حسم اشتباهه 

بضی وقتا فک میکنم مثلا اگ من تو ی کصور غیر مسلمان ب دنیا می اومدم چی میشد؟؟اون موقع مسلمون نمیشدم؟؟؟مثلا اون دنیا اونایی ک تو کشور غیر مسلمانن این حق رو ندارن ک بگن اگ ماهم تو ی کشور مسلمون بودیم وضعمون این نبود!!!!شاید بهشون بگن بهونه میارید...نمیدونم اما دوس دارم قانع شم

یا مثلا یکی تو یه خونواده با وضع مالی پایین میاد یکی مثه اونم تو یه خونواده با وضع خیلی بهتر اما اون دونفر از نظر ویژگی های باطنی نزدیک هم باشن باید گف ک شما از زمین تا آسمون فرق دارین؟؟؟؟یا دنیای شما باهم متفاوته؟؟؟درسته اصلش اینه ک دو نفر از هرنظر تو یه سطح باشن اما خب این دست خود ادم نیس ک تو خونواده پولدار به دنیا بیاد یا تو یه خونواده با وضعیت پایین تر....اینجاس ک حکمت خدا میاد وسط.... خدایا هرچی خودت صلاح میدونی

همه چی رو به خودش سپردم منه انسان ضعیف در مقابل خداوند هیچییییییی نیستم آینده هایی رو میبینه ک ما ادما از درکش عاجزیم ارادش مافوق همه اراده هاس خداجونم خودت میدونی ک اسمتو صدا زدم و اومدم جلو و همه کارامو با تو میبرم جلو تا الانم خیلیییی هوامو داشتی هیچ وقت ازت نا امید نمیشم میدونم ک هستی و حرفامو میشنوی....